زندگی!

ساخت وبلاگ

نوشتم عنوانشو زندگی یاد حرف مامبزرگ افتادم! بی ادبانس ولی همیشه هم ک نباید مودب بود!

همیشه زندگی مودبانه بهت درس نمیده 

ی وقتایی با گریه بهت درس میده 

اونوقته ک میره توی مغز استخونت یااااد میگیری... آره! 

اینجاس ک شاعر میفرماد: هر که را ام و اب ادب نکند گردش روزگار ادب کندی...

جونم براتون بگه، امروز رفتیم خرید نیم بوت خریدم، دو تا شلوار و دو تا لباس پشمی از اونایی ک کلییی وقت دلم میخواست یکیشو داشته باشم! از اونایی ک اون خانمه تو پانسیون توی تهران پوشیده بود و گفت خیلی وقت پیش خریده ، از اونایی ک توی پیجای مختلف میدیدم ولی تا میخواستم اعتماد کنم و خودمو راضی کنم بخرم مینوشت موجودی تمام!

رسیدم بهش! خدارو شکر، اینم ی آرزو محسوب میشه دیگه! هر چند کوچیک!

خدارو شکر

جدیدا دلم تیپای گل و گشاد میخواد میخوام از اون شلوار جین گشادا بپوشم با اون پلیور کرمیه ک مامان برا بابا خریده بود (بگذریم ک برا بابا هم گشاد بود:/ ) ولی الان به نام منه ، با ی شال به رنگ زرد یا خردلی وای ک چقد دلم خواست؛ یعنی چه مزه ایه؟!

مامان ی لباس برای خودش خرید اونم مجبور شد چون لباس قبلیش پاره شد! 

دارم فک میکنم منم مامان شم فقط وقتی لباس میخرم ک لباس قبلیم پاره شه؟

مامان همیشه قانع بوده همیشه اسطوره منه 

بابای قشنگمم همینطور 

همیشه خواسته های مارو در اولویت قرار میده مث وقتایی ک نسکافه اندازه ی نفره و اصلا دوست نداره :)))))

مث وقتایی ک لباس میلادو اتو میزنه ولی پولشو میگیره میده به من 

از این همه مهربونیت اشکم در میاد

دلم برات تنگ شده فردا زودی بیا خونه تکیه گاهم

به وقت دلتنگی مریم خانون

به وقت خوشبختی

به وقت...

❤...
ما را در سایت ❤ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sinedie-love بازدید : 57 تاريخ : شنبه 17 اسفند 1398 ساعت: 14:58